
نویسنده : نرگس عزیزی | کارشناس ارشد مشاوره
«وحید حسینی»، تهیه کننده و مجری برنامه دست پخت در جدیدترین قسمت پخش شده برنامهاش از شرکتکننده این مسابقه میپرسد: «این که بابا راننده تاکسی است، پیش دوستات ناراحتت نمیکنه؟» و دختر نوجوان به خوبی جواب میدهد: «نه، این هم یه شغله دیگه، مگه همه شغلها باید دکتر و مهندس باشه» این مجری سپس ادامه میدهد: «یعنی نگاه تو این است و به همه دوستانت درباره شغل بابا گفتی؟» که این دختر با قدرت پاسخ میدهد: «بله، به همهشان گفتم و خوشحال هم هستم…» این سوال و جواب، واکنشهای تندی را به خصوص در شبکههای اجتماعی به دنبال داشت. البته او عذرخواهی کرده و گفته: «پدر خودم راننده تاکسی بوده و قصد داشتم جواب افتخارآمیز فرزند یک پدر را به گوش همه برسانم.» با این حال و در ادامه توضیحاتی خواهیم داد که چرا سوال مجری از یک نوجوان درباره خجالت کشیدن به خاطر شغل پدرش، اشتباه بود؟
متاسفانه روایت محدود رسانهها از برخی مشاغل و به ویژه نحوه نمایش آنها در سریالها، باعث شده طی سالها کلیشههای خطایی در باره مشاغل مختلف شکل بگیرد.
وقت صحبت همه مشاغل ارزشمندند!
معمولا همه ما به خوبی میدانیم که اشتغال، کار کردن و ارائه خدمت به جامعه، ارزشمند است اما در زمان انتخاب رشته دانشگاهی یا انتخاب شغل کمتر کسی بین ما از انتخاب شغلی در مشاغل به اصطلاح رده پایین استقبال میکند. در بسیاری از مواقع این استقبال نکردن نه به واسطه درآمد پایین بلکه به خاطر جایگاه اجتماعی پایینتری است که به صورت عمومی برای این مشاغل در نظر گرفته میشود. اما این جایگاه اجتماعی چطور شکل گرفته و چطور میتوان آن را تغییر داد؟
کلیشههای خطای جاافتاده
بخشی از جایگاه اجتماعی مشاغل مختلف وابسته به کلیشههایی است که از مشاغل در جامعه وجود دارد. مثل کلیشههای اشتباهی چون «همه رانندههای تاکسی افرادی با اعصاب ضعیف هستند» یا «افرادی که کارهای خدماتی انجام می دهند، بیسوادند.» این کلیشههای خطا در طول سالها شکل گرفتهاند و البته بیش از این که وابسته به صحبتهای ما در باره آن شغلها باشند، وابسته به تصویری هستند که رسانهها از آنها به نمایش گذاشتهاند. متاسفانه روایت محدود رسانهها از برخی مشاغل و به ویژه نحوه نمایش آنها در سریالها، باعث شده طی سالها کلیشههای خطایی در باره مشاغل مختلف شکل بگیرد. به عنوان مثال وقتی در سریالهای مختلف رانندههای تاکسی افرادی بیاعصاب یا بیتوجه به قوانین معرفی میشوند، این تصور جا میافتد که رانندههای تاکسی افرادی بیاعصاب و بیتوجه به قوانین هستند. اما در مقابل وقتی شاهد مواردی چون داستان آقای مکوندی(راننده تاکسی اینترنتی که از پرستاران بخش کرونا کرایه دریافت نمیکند) در رسانهها هستیم، تصویری دلپذیرتر از رانندگان شروع به شکلگیری میکند.
به همه فرصت دیده شدن بدهیم
این که افراد مختلف از مشاغل متفاوت در رسانهها دیده شوند، زندگی خودشان را روایت کنند و نشان دهند که چقدر با کلیشههای غلط جاافتاده فاصله دارند، بهترین روش برای شکستن این کلیشههاست. از این منظر برنامه دست پخت با دعوت از این خانواده، قدم درستی برداشته است زیرا بخشی از تصورات نادرست بیننده با دیدن این خانواده به خودی خود میتواند اصلاح شود. اگر صدا و سیما در پی فرهنگسازی در این زمینه است، کافی است فرصت بیشتری را در اختیار اقشار مختلف بگذارد تا بتوانند با حضور در برنامههای مختلف، کلیشههای نادرست را به چالش بکشند. مطمئن باشید با دیدن افراد شاغل در موقعیتهای مختلف خارج از کلیشهها، ارزشمند بودن ذاتی همه مشاغلی که در خدمت جامعه هستند، بهتر دیده خواهد شد و آن وقت دیگر نیازی به طرح چنین سوالات اضافه ای از شرکتکنندگان نخواهد بود.