دانلود تحقیق هنر بازیگری
دانلود تحقیق هنر بازیگری
دسته بندی | هنر و گرافیک |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 365 کیلو بایت |
تعداد صفحات | 72 |
دریافت فایل
بازیگری چیست ؟
بارها از خود پرسیدهام، چگونه می توان به این سئوال پاسخی داد كه هم قابل قبول باشد و هم حق مطلب را ادا كرده باشد. قبول، از نقطه نظر عام عرض كردم، چون می پندارم، تمام تئوریها در بازیگری راهگشا و ضروری اند ولی هیچ گاه در توضیح خود حق مطلب را ادا نكردهاند .
حق مطلب یعنی آن اتفاق ظریف و پیچیده ای كه در ذهن بازیگر شكل میگیرد و به روان و جسم او منتقل میشود. بین آن اتفاق از لحظه اول برخورد بازیگر با كاراكتر تا لحظهای كه وی روی صحنه است یك فضای خالی است و كلمات تئوریسین ها برای پر كردن این فضای خالی مثل وضعیت كهكشانها در فضای لایتناهی است. یعنی فضاهای خالی و بیتوضیح بسیار بیشتر از كلمات و توضیحهای ارائه شدهاند. البته منظور من بخش تكنیكی قضیه، مثل تسلط بر بدن و بیان و … نیست. پر واضح است كه برای بازیگری تئاتر باید تواناییهای ویژهای كه جهت این كار لازم و ضروریاند كسب شود و تجربیات اساتید فن در این راه لازم الإجرا است ولی این فقط ابتدای ماجراست، نكته اصلی همان اتفاق درونی و تبلور كاراكتری دیگر در بازیگر است كه همواره در هالهای از ابهام قرار دارد. به نظر من و خیلیهای دیگر هر انسانی یك نسخه منحصر به فرد است و دارای دنیای ویژه خود پس در هر كاری من جمله بازیگری، می تواند روش ویژه و منحصر به فرد خود را داشته باشد كه البته این امر با شناخت تئوریها و مكاتب و سپس عبور كردن از این شناخت صورت می گیرد و این در عمل به نحوه زندگی كردن بازیگر بستگی دارد كه چگونه میاندیشد و از چه پنجرهای به تماشای باغ نشته است.
« بازیگر بدون در دست داشتن نظامی از ارزشهای فردی هیچ است، حتی اگر استعدادی شگرفت را دارا باشد »
این جمله به نظر من كتابی خواندنی است. این نظامی از ارزشهای فردی او را منحصر به فرد و روش او را ویژه میكند، حال این تجربه است كه روش ویژهای او را پر رنگ تر كرده و او را در این راه پخته میكند.
(بازی میكنیم تا باشیم : )
« این واقعیت ساده است كه همه ما، از آن كودكی كه برای دست یافتن به بستنی، لب و كوچه خود را آویزان كرده است، گرفته تا آن سیاستمداری كه به قصد تسخیر ذهن موكلان احتمالیش حنجره خود را پاره میكند، برای رسیدن به آنچه مورد نظرمان است به نوعی از بازیگری استفاده میكنیم. تصور اینكه بدون استفاده از بازیگری بتوانیم به زندگی خود در این جهان ادامه دهیم بسیار دشوار است. بازیگری به عنوان یك عنصر اصلی در تسهیل روابط اجتماعی به كار میرود و وسیله ایست برای حفظ منابع و به دست آوردن امتیازات در همه موارد زندگی»[2] این گفتهی مارلون براندو، حكایت از حضور چیزی به نام بازیگری در همه امور زندگی میكند. و برای همهی افراد، صادق می باشد .
علت انتخاب نقش :
به گمان این حقیر كسی نقش را انتخاب نمی كند بلكه این نقش است كه در مقام فاعل ظاهر میشود زیرا از خود روح دارد و زنده است، از اینرو منقوش خود را یافته و با او در میآمیزد. اگر تئاتر زندگی است شاید بتوان نتیجه گرفت كه این فرضیه درست است زیرا در زندگی این نقشها هستند كه به سراغ ما میآیند، یعنی شرایط نقشهای مختلفی را برای انسانها در نظر میگیرد، حتی مواردی كه سخت بر این باوریم كه انتخابگریم، معلوم نیست تحت تأثیر كدام بازی پنداریم .
اما این نمایشنامه و انجام وظیفه این جانب در شكل گیری این نمایش از این قرار بود كه بنده در نمایشی به نام «گاهی اوقات برای زنده ماندن باید مرد » به نویسندگی و كارگردانی جناب آقای نصرالله قادری حضور داشتم و این متن در خلال تمرینهای آن نمایش نگاشته شد و به گفته خود استاد بر اساس قابلیتهای شاگرد نوشته شد. حالا چند درصد از ذهنیات نویسنده بر صحنه متبلور شده، سئوالی است كه باید از كارگردان پرسید !!
در هر حال، حداقل در این مورد به خصوص بدون در نظر گرفتن فرضیه، فاعل بودن نقش شرایط این نقش را برای من در نظر گرفت.
جذابیتهای موجود در نقش :
اولین عامل جذاب برای من راجع به این نمایشنامه، بسیار دوربودن من، به طور كلی از این نوع كار بود، كه به نوعی مرا به تكاپو وا میداشت تا در عمل آنچه نمی دانم را بیاموزم. نثر مسجع و شاعرانه و در عین حال دشوار نمایشنامه در شیوه روایت برای روایت و كاراكترهای متعدد و همین كه برای اولین بار چنین شیوهای را تجربه میكردم، عواملی بود كه سختی توانفرسای روح بخش كار را بیشتر میكرد و در واقع مرا به عنوان بازیگر با چالشهای بیشتری روبه رو می كرد و مرا وا میداشت تا در دنیای جدیدی قدم بگذارم و چه جذابیتی بیش از این میتواند برای یك بازیگر وجود داشته باشد ؟
فصل اول
1ـ1 شناخت نویسنده
آقای نصر الله قادری فازغ التحصیل سینما در مقطع كارشناسی و تئاتر در مقطع كارشناسی ارشد ( هر دو با گرایش كارگردانی ) می باشد. او عضو هیأت علمی دانشگاه هنر می باشد. از آثار وی می توان به این كتابها اشاره كرد .
زندگی در تئاتر – زن، مذهب، نسل آینده در آثار برگمن – آناتومی ساختار درام، وقت پیچاپیچ محرمانه – كلی برای هیوا – افسانه لیلیث – به من دروغ بگو – زخمه بر زخم – مثل همیشه – هرا – غم عشق – مؤخره به سوی دمشق – زخم كهنه قبیله من – اسفنكس – فریادها و نجواهای دختر ترساحكایت باور نكردنی بردار شدن سنساره – قابیل – افسانه پدر – حدیث آصف زهر خورده از بهر آنكه راست كردار بود – آه مریم مقدس – گاهی اوقات برای زنده ماندن باید مرد و «هنگامهای كه آسمان شكافت» و …
وی همچنین صدها مقاله، نقد، تحقیق و پژوهش در مجلات و نشریه های سینمایی، ادبی و تئاتر به رشته تحریر درآورده است وی در زمینه كارگردانی فیلم و بازیگری تئاتر نیز تجربیاتی داشته و كارگردان مطرح صاحب سبك تئاتر می باشد.
از شاخههای كارهای ایشان میتوان به گره زدن مذاهب گوناگون در صحنه به گونهای كه انگار همه از حقیقتی واحد سخن میگویند، اشاره كرد و اینكه این حقیقت مطلق پس كی سكوت سنگین خود را خواهد شكست ؟
پیروزان « این چه حكایت است ؟ پس چرا خدا كاری نمی كند؟ »
او آثارش را با این جمله آغاز می كند : « به نام خداوند قلم، زیبایی، عشق » او به نوعی قلم، زیبایی و عشق را سه ركن اساسی زندگی می داند. نگاه او به عشق با فراقی معترض متجلی میشود . فراقی پر سوز و گداز و جانكاه اما خشمگین و عاصی و این عصیان توسط كاراكتر اصلی كه تقریباً همیشه زن است، بروز پیدا میكند .
زن در آثار و تفكر وی مظهر تقدس، زیبایی، عشق و در عین حال اعتراض است. اعتراض به ظلمی كه مردان یا جامعه در حق او روا داشتهاند. در آرمان شهر او ابر زن در اوج اقتدار، مقدس، زیبا و مهربان است و حیات مردان به او بستگی دارد ولی این ابر زن در زمین مورد ستم واقع گشته و اسیر مردانی گشته كه خود پرورده است. اگر زن نماد باروری و زایش باشد و زن زمین باشد، باید مردان نماد جامعه بشری باشند كه نمی دانند با مادر خود زمین چه كنند ؟ شاید، كسی چه میداند ؟
او در عین حال با اسطوره و فلسفه سروكار دارد و آنها را همواره از منظر اجتماعی و سیاسی مطرح می كند و معتقد به همگام بودن با نبض جامعه است . او در صحنه عناصر متضاد را به شیوهای خاص، به وحدت می رساند، این وحدت گاه در كلام و گاه در حركت و گاهی همزمان برای این عناصر ایجاد میشود و مركز همه این اتحادها، زن و عامل تفرقه، تعدی به زن عنوان میشود .
در نمایش «هنگامهای كه آسمان شكافت» فقط یك راوی حضور دارد كه تصادفاً مرد است ولی فقط یك بار روی صحنه به سجده میافتد و آن، هنگامی است كه مادر وارد میشود.
پیروزان ( در حال سجده ) : سلام ای بانوی بزرگوار، عذر تقصیرم بپذیر، من نمی شناختمت
از دیگر شاخصههای كارهای او به خصوص در این نمایشنامه « تاختن دوست و دشمن » بر كاراكتر اصلی است و اینكه همه به نوعی در پی نابودی و محو اساطیر در تكاپوی غم انگیز و مصیبت وار دست و پا میزنند .
1-2 بسترهای نمایشنامه
رخدادگاه نمایشنامه كویری لخت و تشنه است كه یك راوی به نام پیروزان واقعه عاشورا را از منظری دیگر روایت می كند كه چگونه در پی حملة اعراب به ایران، او درگیر و دار جنگ اسیر میشودو كینه حسین بن علی (ع) با ازدواج امام حسین (ع) با شهربانو، در دل وی جوانه می زند و رشد میكند. او سالها با این كینه زنده میماند تا بلكه روزی بتواند انتقام دلش را بستاند و با كشتن امام حسین ( ع ) به معشوق خود یعنی شهربانو برسد – او هنگامی به امام حسین می رسد كه او در محشر كربلاست و طی دیدن و روایت ماجرا از منظر خود اساساً دچار شكی عظیم میشودو در نهایت دچار استحاله میشودو قربانی حسین (ع) می شود. پیروزان به گونه ای نماینده روح ملی ایران نیز هست و یكی از وجوه اوست كه بازی میشود. كف صحنه به دو قسمت سبز و قرمز تقسیم شده و خط سفید وسط كه خط تردید پیروزان نیز هست، مجموعاً پرچم ایران را تشكیل می دهند كه اولیا در قسمت سبز و اشقیا در قسمت قرمز روایت می شوند. نمایشنامه به لحاظ تاریخی، داستان شهادت اسطورهای را برای ما میگوید كه یك ما به ازای ایرانی برای او داریم. ما به ازای حسین بن علی (ع) برای ما سیاوش است. آنها دو مظلومند كه در پی ساختن آرامانشهر قربانی می شوند و هرگز برای جنگ پیش قدم نیستند، آنها دفاع می كنند.
به لحاظ تاریخی قدمت واقعهای را كه ما روایت میكنیم به تاریخ اسلام بر میگردد و به واقعهی عاشورا اما پیوند زدن این واقعه تاریخی گذشته با وقایع امروز جامعه كه یك انسان چگونه در محاصرهی دشمنانش تنها می ماند و چگونه به او نگاه میشود، نگاه سیاسی، اجتماعی، نویسنده است به مسائل روز با توجه به داستان تاریخی كه روایت میشود. در مبحث شناخت نویسنده عنوان شد كه او تمام دغدغهها و علائقش را در باب اسطورهی فلسفه، مذهب و … با بینش اجتماعی، سیاسی روز خود تلفیق میكند به گونه ای كه به هیچ وجه قابل تفكیك نیستند. پیروزان در عین حال كه پیروزان است و اسپهبد یزدگرد، در عین حال ایران امروز است و در عین حال روح كلی تاریخی ایران و در ضمن راوی ( بازیگر ) نیز هست.
یعنی یك ناظر كلی بر ماجرا:
این عناصر در ساختار روایی نمایشنامه در هم تنیده و غیر قابل تفكیكند. با توجه به اینكه فرهنگ ما یك فرهنگ شیعی، ایرانی است و این هر دو درهم تنیدهاند و این فرهنگ، از لحاظ اجتماعی با رسمی شدن مذهب شیعه در دوره صفویه متولد شد و تا به امروز رشد كرده و تحولات تدریجی خود را داشته است.
اینكه چرا ایرانیان در برابر خلفا از افراد خاندان پیغمبرحمایت كردند و خود را شیعه نامیدند و از فرقههای معتقد به دستگاه خلافت، خصوصاً سنی ها جدا شدند، علل اجتماعی گوناگونی دارد. شاید ایرانیان نزدیكی به آل پیغمبر را از آن جهت حس میكردند كه سلمان، انیس پیغمبر یك ایرانی بوده است یا كه چون پیغمبر بنابر حدیثی از انوشیروان شاه ساسانی به احترام یاد كرده یا آنكه می گویند حضرت علی با فروش برده وار دختران اسیر یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی مخالفت كرد. كمااینكه در نمایشنامه نیز هست :
خلیفه : این زن و همراهانش را به سایر اسیران به فروش رسانید .
ایلیا : نه این كار نشاید، چرا كه پیامبر اسلام فرمود با بزرگان و عزیزان هر قوم رفتار نیك داشته باشیم.
یا اینكه شهربانو، همسر امام حسین یك ایرانی و دختر یزدگرد سوم است كه این مهمترین عامل پیوند اسلام و ایران در نزد ایرانیان به لحاظ تاریخی، اجتماعی محسوب میشود.
1-3 تحلیل كلی نمایشنامه
سبك ویژهی هر هنرمند در مقایسه آثاری كه متعلق به مكتب خاصی در هنر است و بوسیله هنرمندان آن مكتب بوجود آمدهاند شناخته میشود. مكتبهای هنری اغلب متعلق به دوره های معینی هستند. به این معنی كه در هر دوره ای مكتب خاصی شكل گرفته رواج یافته و عده ای از هنرمندان آن دوره آثار خود را در قالب آن مكتب خلق كردهاند. بنابراین برای شناخت سبك ویژهی هر هنرمند، ابتدا باید مكتب هنری غالب زمان او را شناخت و دریافت كه آیا وی نیز تحت تأثیر آن مكتب بوده است یا خیر، آنگاه به شناخت آنچه كه سبك ویژهای او را شكل داده است، رسید.
سبك، بیانی فردی در ارتباط با زمان حال است، به عبارت دیگر هنرمند امروز، با انتخاب سبك ویژهی خود تلاش دارد تا با مخاطب زمان خویش ارتباط برقرار كند .
ساختمان هر نمایشنامه بر مبنای شش عنصر اصلی بنا شده اند :
1- شرایط محیطی خاص 2- گفتگوها 3- كشمكش و رویداد دراماتیك 4ـ اشخاص بازی 5ـ فكر اصلی 6ـ ضرباهنگ یا ریتم
هر نمایشنامه مانند یك ساختمان، دارای اسكلت فلزی و تعدادی ستونهای اصلی و به اصطلاح یك « زیر ساخت » است كه قسمتهای خارجی و به اصطلاح «روبنا » بر آن سوار شده است. شرایط محیطی خاص به مثابه اسكلت فلزی و ستونهای اصلی یا زیر ساخت نمایشنامه و گفتگوها به مثابه روبنای آن است .هسته مركزی نمایشنامه را رویداد دراماتیك و اشخاص بازی تشكیل می دهند و بالاخره اینكه هسته مركزی در درون این ساختمان كه زیر ساخت و روبنای مشخص دارد، شكل گرفته ورشد می كند، در این تعبیر، تفاوت نمایشنامه «هنگامه ای كه آسمان شكافت» از منظر مكتب در شیوة نمایشهای ایرانی تراژیك رقم خورده و بر اساس شكل« روایت برای روایت » نوشته شده است. روایت برای روایت یعنی یك روایتی وجود دارد كه مردم آنرا میشناسند و حالا نویسنده آن روایت شناخته شده را به گونهای دیگر و از منظر خود روایت می كند. این نمایشنامه عناصری از معركه گیری ، تعزیه و نقالی را توأمان دارد اما نقش به گونهای پرداخت شده كه كاراكتر، منحنی سینوسی تحول ارسطویی را میكند.، یعنی انجام تراژدی یونانی در روایت برای روایت ایرانی .
اندیشه یا ایده اساسی نویسنده « عدالت » است. او در پی پیدایی عدالت در جامعه است كه چگونه یك اسطوره خود را قربانی می كند برای اینكه عدالت تحقق پیدا كند .
اشخاص نمایشنامه كه همگی توسط یك راوی روایت می شوند :
پیروزان كه راوی روایت است و در واقع ماجراها و وقایع توسط او نقل می شود، كه خود دارای سه وجه بازی است :
1- بازیگر نقش پیروزان ( تكنیك تعزیه) 2ـ خود پیروزان كه كاراكتر اصلی است و دچار تحول میشود3ـ روح ملی ایران
علاوه بر این سه ساحت، او كاراكترهای دیگری را نیز بازی میكند كه عبارتند از:
1- شبیر ]( حسین بن علی (ع) [ 2ـ ایلیا ]( علی بن ابی طالب (ع)[ 3- ستاره شناس در بار یزدگرد 4ـ یزدگرد سوم 5ـ شیرین ( همسر یزدگرد) 6ـشمر 7ـ سنان
8ـ تازیان در كوچه های مدینه 9ـ كاروانسالار اسرا 10- شهربانو 11- خلیفه مسلمین 12- صدای جمعیت هنگام انتخاب شبیر توسط شهربانو 13ـ پیغمبر اسلام 14ـ معاویه 15ـ شاعر عرب 16ـ فاطمه زهرا (س)
كه البته این كاراكتر حضرت زهرا (س) بازی نمی شود، بلكه معرفی شده و حضورش با ارتباط شبیر و پیروزان با او در صحنه حس میشودنمایشنامه تقریباً تمام ویژگیهای تعزیه را دارد مثل داشتن زمینههای نمادی و رمزی و …
در واقع یكی از كوششهایی كه صورت گرفته ماندن تعزیه در جامعه متحول امروز است به گونه ای كه بر روح و احساس تماشاگران تأثیر بگذارد و هم وجه تعقل او را برانگیزد. در واقع در این نمایش، تعزیه از لحاظ معنایی و صوری تغییر پیدا كرده و با نظام اجتماعی، فرهنگی این جامعه و با ویژگیهای مردم امروز هماهنگ شده است. نمایش از آن جهت نقالی است كه نقالی عبارتست از : نقل یك واقعه یا قصه به شعر با حركات و حالات و بیان مناسب در برابر جمع، موضوع نقالی داستانها و قهرمانان بزرگ شدهی فوق طبیعی هستند، قصه واقع بینی صرف را ندارد و با خطابه متفاوت است و به وسیله حكایت جذاب، لطف بیان، تسلط روحی بر جمع و حركات و حالات القا كننده و نمایشی نقال، به آن حد كه بیننده او را هر دم به جای یكی از قهرمانان داستان ببیند و به عبارت دیگر بتواند به تنهایی بازیگر همه اشخاص بازی باشد.
1-4- فضا و عناصر دراماتیك نمایشنامه :
فضای نمایشنامه یك فضای تراژیك است و این فضای خاص، فضای تیره و تار است كه از ساختار نمایشنامه تبعیت می كند. پس باید نزدیك باشد به شیوه ای كه ما می شناسیم یعنی شیوه « اپیك » در حالیكه نمایشنامه اساساً از ساختار اپیك پیروی نمی كند بلكه از سنت قصه گویی هزارتوی هزار و یك شبی ایران استفاده می كند و این پایبند نبودن به قواعد كلاسیك در این كار برای من بسیار جذاب بود و اینكه چگونه یك سبك اجرایی دارای امضا میشود.
« چیزهایی حالا اتفاق می افتد كه هرگز در تاریخ سیاره رخ نداده و لازم است ما به شیوههایی تازه درباره آنها صحبت كنیم. در عین حال این تفكر كه ما فقط اینجاییم اشتباه است. ما وارث تمام جهانیم. نشنیدن صدای پیشینیانمان نوعی كری است كه بی فایده است و من فكر می كنم واقعاً مهم است كه ما به طور مداوم زندگی خودمان را با بزرگترین خردی كه وارث آن هستیم محك بزنیم. خرد كسانی كه می كوشند تا به ما چیزی بگویند. كه قبل از ما اینجا بودهاند و قبل از آنكه ما بیاییم آنرا آزمودهاند.»[3]
تمامی تكنیك در كلامی نهفته است كه در دیالوگ نمایشنامه است كه این دیالوگ بر اساس ریتم، هارمونی و تمپو نوشته شده و معنای تك تك كلمات مورد نظر نویسنده نیست. بلكه چگونگی قرار گیری كلمات در كنار هم و انتقال یك حس واحد به بازیگر و انتقال این حس به مخاطب مورد نظر هست و البته قصد برانگیختن تفكر تماشاگر را نیز دارد و این هر دو شانه به شانه یكدیگر حركت میكنند.
در گفتگوی فیلسوف و بازیگر، فیلسوف می گوید :
« منظور از تفكر چیست ؟ آیا همان چیزی است كه در برابر احساس قرار دارد یعنی كوشش متن برای حفظ آرامش و اعتدال ؟ باید خودمان را از شر این انگاره كه برای درك هنر باید آرامش و هوشیاری را ترك كرد و به شیفتگی نزدیك شد. رها سازیم. می دانیم كه این كشمكش میان دو قطب هوشیاری و شیفتگی در هر ادراك هنری وجود دارد. هر نوع كوشش برای ارزیابی بدون احساس صحنه ها و آدمها غیر ضروری است. تمام نگرانی ها و انتظارها و علاقه هایی كه در زندگی واقعی ما وجود دارد باید اینجا نیز مطرح شود. تماشاگر باید انسانهایی را ببیند كه مانند ماده خام متغیری هنوز شكل نگرفته و مقید نشده می توانند در او ایجاد حیرت كنند. تنها در برخورد با چنین آدمهایی است كه او تفكر واقعی را تجربه خواهد كرد. یعنی تفكری كه ناشی از توجه او به خودش است.»[4]
فایل ورد 72 ص
دارای پشتیبانی 24 ساعته تلفنی و پیامکی و ایمیلی و تلگرامی 09214087336
بهترین کیفیت در بین فروشگاه های فایل
دانلود سریع و مستقیم
دارای توضیحات مختصر قبل از خرید در صفحه محصول